سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیره 3

"اَصبغ بن نباته" در شمار یاران وفادار و پیروان راستین امیرمؤمنان (ع) است. او در لحظه ای که مولایش در بستر شهادت آرمیده بود و لحظات پایانی عمر خود را سپری می کرد، بر بالین وی حاضر شد و با اصرار از آن حضرت تقاضای حدیث کرد. با اینکه حال حضرت مساعد نبود اما در عین حال، خواهش "ابن نباته" را پذیرفت و واقعه زیر را برای او چنین نقل کرد:
اصبغ! همان طور که تو به عیادتم آمدی، یک روز هم من به عیادت رسول خدا (ص) رفته بودم. رسول خدا (ص) از من خواست تا به میان مردم روم و آنان را برای شنیدم پیامی از جانب او به مسجد فراخوانم. حضرت فرمودند: به مسجد برو و بر فراز منبر، یک پله پایین تر از جایی که من می نشینم بایست و با مردم چنین بگو:
« ... نفرین بر کسی که مورد خشم و عاق والدین خود قرار گیرد؛
نفرین بر آنکه از مولای خویش بگریزد؛
نفرین بر کسی که در مزد اجیر خیانت ورزد و او را از حقّش محروم سازد ».
اینها جملاتی بود که به امر آن حضرت گفتم و از منبر به زیر آمدم. در این بین مردی از انتهای مسجد در حالی که جمعیت را می شکافت و سعی داشت خود را به من برساند، پیش آمد و گفت: ای اباالحسن! سه جمله به اختصار (و گوشه و کنایه) گفتی، آن ها را برای ما تشریح کن.
من در پاسخ او چیزی نگفتم، و نزد پیامبر خدا باز گشتم و سخن آن مرد را نقل کردم.
(اصبغ می گوید: در این هنگام حضرت یکی از انگشتان مرا در میان دست خود گرفت و فرمود:) رسول خدا نیز انگشتان مرا چنین در دست خود گرفته بود و با همین حال در شرح آن کلمات فرمود:
« علی! من و تو پدران این مردم هستیم، هر کس ما را به خشم آورد لعنت خدا بر او باد.
من و تو مولای این مردم هستیم، هر که از ما بگریزد به نفرین ابدی مبتلا گردد.
من و تو اجیر این امت هستیم، هر کس در اجرت ما (که دوستی اهل بیت و عترت رسول خداست) خیانت ورزد به لعنت خدا و دوری از لطف او گرفتار گردد».
پس حضرت آمینی گفت و من نیز آمین گفتم...

(بحارالانوار ، جلد 40 ، صفحه ی 45)

پ.ن1. اللـهمَّ العَـن اوَّلَ ظَـالِم ظَلَمَ آلَ مُحَمَّد وَ مَانِعیهِـم حُقـوقَهُم. اللهـمَّ خصَّ اوَّلَ ظالِم وَ غاصِب لآل مُحمَّـد باللَّعـن
         وَ کُلِّ مُستَنّ بِما سَنَّ إلَی یَوم القیَامة.
پ.ن2. دعایی کنید، آمینی بگوییم!


» نظر