قصه عشق
ارسال شده در
88/8/8:: 3:7 عصر
توسط حسن باباپور
تو نیمه راه یک سفر
مثل یک خواب بی خبر
نشستی در خیال من
دنیا برام شد یک نفر
دست من و تو که نبود
دست خدا هم که نبود
مهمون ناخونده اومد
این عشقه که خودش اومد
یک وقت دیدم
که واسه من
عادت تویی خدا تویی
هر جا میرم همسفر
همراه بی وفا توئی
هر لحظه به لحظه با تو بودم
هر لحظه برای تو سرودم
یک نفس تا سپیده خوندم
از عشق تو نازنین مردن
عشقم جونم من با تو می مونم
هر جا هستی من از تو می خونم
کلمات کلیدی :
» نظر