سفارش تبلیغ
صبا ویژن

که بدانیم چرا شهیدش کردند!

توضیح: فارغ از نقدهایی که ممکن است بر این نوشتار وارد باشد نوع نگرش وحدت گرا و تقریبی آن شهید بزرگوار که سدی محکم در برابر نفوذ وهابیت بود قابل تحسین و خواندنی است.

واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا (آل عمران 103) یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا...
یا ایهاالناس ان ربکم واحد و ان اباکم واحد کلکم من آدم و آدم من تراب، لیس لعربی علی عجمی و لیس لعجمی علی عربی و لا لاحمر علی ابیض و لا لابیض علی احمر فضل الا بالتقوی (حدیث شریف نبوی)

منبع سایت خبرگزاری تابناک http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=66180

در مفهوم دین، زیباترین جملات این است که، دین یک سری از اعتقادات نسبت به وجود مبدأ کائنات به عنوان آفریدگار و پدیدآورنده‌ی عالم، آگاه، قادر، غنی، عادل مطلق و جامع همه صفات جلالی و کمالات الوهی و ویژگی‌های بارز و خصوصیات ثبوتی است، او همه چیز را می‌داند و بر هر چیزی تواناست، ذاتی است شنوا و بینا و همیشه زنده و مختار و با اراده بوده و دارای کلام و گفتگو با فرشتگان و پیامبران می‌باشد و جهان ماهیت از اویی و به سوی اویی داشته زیرا مبدا همان معاد بوده و راهنمایان حرکت، عقل و وجدان سالم انسانی و پیامبران الهی هستند که خداوند با لطف خود در میان مردم اینان را مبعوث فرموده و پس از آنان، علما و جانشینان ادامه دهنده راه آنان می‌باشند.

ولی جالب است که مفهوم بارز این لغت و مصداق کامل واژه دین، همان دین اسلام است که قرآن صراحتا آن را چنین بیان می‌دارد: "ان الدین عندالله الاسلام" (آل عمران 19) البته منظور این نیست که ادیان گذشته با این نام خوانده شده‌اند، اما هدف این است که تمام انبیاء بر مبنای اسلام و تسلیم شدن در مقابل حق همه مردم را به خداشناسی و احکام اعتقادی و عملی و اخلاقی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی سالم، ایده آل، معتدل، میانه رو و بدون افراط و تفریط دعوت کرده‌اند چنان که خود ابراهیم خلیل الله «ع» مسلمانان را با این دین خوانده و معرفی کرده است : "هو سماکم المسلمین من قبل و فی هذا" (حج 78) پس مسلمین در واقع از ابتدای بعثت انبیاء به عنوان جوامعی کامل و معتدل، دین اسلام را تحت عنوان آئین سعادت بخش در دو قلمرو مادی و معنوی پذیرفته و آن را به عنوان جامع ترین، پویاترین و بانشاط ترین مکتب قبول نموده اند و ریشه امت اسلامی، ریشه‌ای قدیمی، اصیل و مستحکم می‌باشد.

* عوامل اساسی گرایش به دین اسلام:

این عوامل در دو شاخه‌ی مهم خلاصه می‌گردند:
1. انگیزه‌های گریز از عوامل اختلال و بی نظمی در زندگی ایده‌آل و مورد نظر مردم از قبیل فساد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، ستم و ظلم حاکمان زر و زور، ناهنجاری های حاکم بر جامعه در بعد اخلاقی، تبعیض نژادی، حق کشی و مظلوم کشی، نظام بهره برداری، خرافه پرستی و موهوم پرستی در بعد عقیدتی، دوری از معنویات و فاصله گرفتن از شرایع آسمانی و مکاتب انبیاء، کینه توزی‌های خونبار مرسوم در جهان، چه در میان اقوام شبه جزیره عربستان و چه در سایر سرزمین ها از قبیل ایران، روم، شام و غیره و جنگ‌های طولانی ناشی از این جریانات، همه و همه باعث جذب مردم به سوی اسلام شد و حقانیت و آرامش و عدالت این دین جدید، مکتب تازه و فرهنگ نورا در برابر عقول و دیدگان آنان متجلی و منسجم ساخت. زیرا واقعا تعداد جنگها و ادامه‌ی ناهنجاری‌ها و خواب و غفلتها از معنویات، کرامت و عزت انسانی، هیچ فرصتی را برای شکوفایی و رشد و اعتلای فرهنگی، حقوقی، دینی، اقتصادی و اخلاقی در جامعه باقی نمی‌گذاشت و طبیعی است که وجود مفاسدی مثل اسیر گرفتن زنان طائفه مقابل، زنده به گور کردن دختران، غارت ها و غارتگری های اموال مردم، برده گیری ها و خرافه پرستی ها همه از انواع بی نظمی و اختلال در زندگی مطلوب و ایده‌آل انسان ها محسوب شده و به شمار می‌آمدند و این بود که بلافاصله پس از اعلام دعوت دین و اعلان تعالیم رهایی بخش قرآن و سنت، فورا مردم استقبال کرده و آن را با جان و دل پذیرفتند زیرا تشنه حقایق گم شده و متنفر وبیزار از اوضاع موجود و خسته و کوفته از مسائل تکرار شده و پر از ظلم و اجحاف وبی عدالتی بودند و در اولین فرصت ممکن، طعم حیات و معنویات را چشیدند و از خصومت و جنگ و بی عفتی دست کشیدند و گوش به فرمان اعتصام به ریسمان خداوندی داده و آن را در لابلای زندگی خود اجرا کردند.

2. انگیزه‌های محرک در خود مکتب اسلام که حقوق سه گانه حیات، کرامت و آزادی معقول و منطقی را به صورت جدی مطرح و تامین کرد به اضافه تشویق قرآن و سنت پیشوایان ما در زمینه تحصیل علم و دانش و اکتساب صنعت که در زمان خود پیامبر اکرم، عصر سعادت، و مخصوصا در دوران نهضت ترجمه در قرون دوم و سوم هجری به صورت جدی، پیگیری مستمر داشت و عامل رشد و پرورش افراد و شخصیت‌های بزرگ علمی، فلسفی، دینی و ارتقای دانش بشری و شکل گرفتن علوم انسانی، پایه، تجربه و نجومی و زمینی گردید و مسلمین با همین تشویق ها و سفارشها توانستند، تمام دانش های بشری را حتی پخته تر، کاملتر و جامع تر از یونانی‌ها و اروپائیان به منصه ظهور رسانده و شاخه‌های آن را تا پانصد شاخه بالا ببرند و از جهت دیگر چون عقاید اسلامی مطابق با فطرت، ساده، منطقی و خردپسندانه بود خیلی زیاد در قلوب و صدور انسانها جای گرفت و احکام و تکالیف آن بر اساس حیات معقول که مطابق با اصل وحدت و برابری بود بدون تاثیر نژاد، ملیت، رنگ، محیط، زبان، قومیت و عوارض انسانی، امکان پیشرفت و پذیرش را برای همه جوامع در کلیه زمان ها و مکان ها فراهم کرد.

* ارکان اصلی دین اسلام:

بدون شک این دین که خود را کامل ترین، جامع ترین و تمام ترین مکتب معرفی نمود، چنانچه در آیه 3 مائده آمده است از دو رکن اساسی تشکیل شده است:

‌1. رکن درونی که همان تعقل سالم و اندیشه کامل و وجدان ایده آل می‌باشد، زیرا هیچ کدام از احکام و عقاید آن با فطرت بشری منافات و تضادی ندارد و بلکه تمام تعالیم آن مکتب در جهت تقویت عقل و اندیشه و شکوفا شدن قلب و وجدان، می توانند نقش کلیدی داشته باشند و در کل آیات قرآنی بیش از 300 بار درباره عقل و تفقه و تدبیر و تحصیل شعور و هشیاری و تفکر و حکمت و علم و نظر در جهان و بکار بردن قلب آگاه و شنیدن و دیدن واقعیات، مطالبی بیان شده و تذکراتی ذکر گردیده است.

2. رکن بیرونی که عبارت است از پیامبران و علمای ربانی و جانشینان انبیا که در این زمینه نقش زنده، فعال، پویا و همیشه بیدار رسول اکرم «ص»، ستودنی و زبانزد خاص و عام است زیرا او خاتم انبیا، سید مرسلین و تکمیل کننده دین خدا و پایان دهنده به دین سالم، ایده‌آل و مطلوب اسلام است که تمام سفیران الهی، مردم را به آن دعوت کرده‌اند و این جریان ممتد هم چنان ادامه یافت تا در عصر خاتمیت به صورت پویا و جامع به بشریت تحویل داده شده، علی هذا دین خدا از آدم تا خاتم یک برنامه اعتقادی واحد، مبتنی بر ایمان به خدا، نبوت، توحید، معاد، فرشتگان، قضا و قدر، کتابهای آسمانی و مقدسات بوده، هر چند از نظر احکام، فروع، تکالیف عبادی و احوال شخصی گاهی تفاوت هایی وجود داشته است و آیه "ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما" (آل عمران 67) ، قدمت دین اسلام و مسلم بودن ابراهیم را اعلام کرده و صراحتا بصورت شفاف و رک بیان می کند که دین شیخ الانبیا دین اسلام و منادی این آیین پا برجا و مستحکم و قدیم می باشد و شاید اشاره حدیث نبوی که من پیامبر بودم و هنوز آدم در میان روح و جسد قرار داشت همین مطلب را تبیین می سازد.

* مبنای وحدت اسلامی:‌

منشا حقیقی وحدت اسلامی همانا دین اسلام است که ریشه خود را از فطرت سالم انسان ها گرفته و خداوند آن را در نهاد مردم به ودیعت گذاشته است "فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها" (روم 30) نهادینه کردن این فطرت در هر زمان جزء وظایف انبیا و خاصان درگاه حق بوده است، آنان تمام پتانسیل های بالقوه و انرژی های بالفعل خود را مبذول و مصروف کرده تا این فطرت به صورت فعلی رشد کرده و تحقق یابد و این فطرت و متن کامل آن پس از نوح و پیامبر پیشین بوسیله حضرت ابراهیم ابلاغ شده و یهود و مسیحیت نیز خود را وابسته به آن می دانند.

اجرای اصل فطرت که ملت اسلامی باید آنها را دارا باشد از پنج راه به اثبات می رسد:

 الف : 1. قرآن مجید 2. معاد و ابدیت 3.نیاز بشر به پیامبران 4.عبادات و تکالیف 5. انجام کارهای با ارزش و مثبت. ب: این اصول را عقل سلیم و تفکر منطقی به صورت مشروح و مفصل در کتب اعتقادی، کلامی و فلسفی مورد تجزیه و تحلیل، تحقیق و آنالیز قرار گرفته اند.

در آیه 13 شورا خداوند متعال دین را همان احکام تشریعی و اعتقادی سفارش شده به نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ومحمد یعنی پیامبران اولوالعزم معرفی می نماید و بر عدم پراکندگی و تفرق در آن تأکید می فرماید. پیامبر اکرم(ص) در اولین واکنش نسبت به یهود و نصاری در مدینه آنان را به سوی مشترکات دعوت کرد و در آیه ی64 آل عمران فرمود : بشتابید به سوی کلمه ی مشترک در میان ما و شما که توحید و عدم اتخاذ راهبان و احبار به عنوان ارباب من دون الله می باشد.

ما انواع اختلاف را به صورت معقول و منطقی و غیرمنطقی و غیرمعقول داریم که در واقع اختلاف معقول ناشی از اطلاعات مربوط به استعدادها و نبوغ و موضع گیری های طبیعی و قانونی است که اشخاص در رابطه با حقایق دارند مانند اختلاف نظر در دریافت واقعیات عالم هستی از دیدگاه علوم نظری و فلسفه ها و "فی اختلاف امتی رحمه" حاکی از این مطلب است و بر اساس همین اختلاف و نگرش است که اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان و اندیشمندان اسلامی چه در فقه و اصول و فهم احادیث، و چه در فلسفه و کلام و ادبیات و غیره با کمال رضایت به بحث و کاوش و اظهار نظرهای گوناگون می پردازند و هیچ کدام دیگری را از اسلام خارج ندانسته و تلقی نمی کنند مثل کتاب تجرید العقائد خواجه نصیر الدین طوسی از علمای شیعه از نظر ملاعلی قوشچی از علمای سنی شرح می گردد و شرح او بر این کتاب از شاهکارهای شارح به حساب می آید و یا کتاب "المحجه البیضاء" تالیف ملامحسن فیض از مشاهیر علمای شیعه در شرح و تحقیق احیاء العلوم امام غزالی از معروف ترین و شاخص ترین علمای اهل سنت تالیف گردیده است.

ولی اختلاف نامعقول این است که از هوی و هوس و یا تعصبی خشک و بی روح و خودنمایی و شهرت طلبی، که مهمترین نمودهای غیرقانونی و انحرافی است، پیروی شده و با سعی کردن در تخریب، تکفیر و یا تفسیق دیگران، سخن، عقیده و افکار خود را بر دیگران تحمیل نموده و سخن و گفتار خود را بر کرسی قدرت و انانیت بنشانید و با طرح مساله آزادی قلم و اندیشه و بیان، آزادی و فکر و عقیده و ایدئولوژی، آزادی اراده و تالیف و تحقیق نه در راه عشق به حقیقت و شریعت و طریقت بلکه از طریق عشق به قدرت و شهرت، زمینه تحقیر دیگری و یا تضعیف افکار طرف مقابل را فراهم نمائید که این جریان در واقع موجب تفرقه، پراکندگی افکار و عقاید، خصومتها و تضادها و دوری از وحدت کلمه و مشترکات می‌گردد و بازی با آنها تلقی شده، از روشهای قدرت طلبی به حساب می‌آید، ولی به صورت طبیعی و بدیهی اختلاف سالم و رقابت سازنده مطلوبترین عامل پیشرفت معرفت، عمل، دین و انسجام است که بدون آن هیچ گونه حرکت تکاملی در حوزه معرفت و عمل امکان پذیر نخواهد بود.

اسلام هرگز سفارش نکرده که مغزهای متفکر مسلمین فعالیت یکنواخت داشته باشند، بلکه اصرار و تاکید اسلام بر این است که علیرغم اختلاف در نژادها، فرهنگ ها، قومیت ها، ملیتها، زبان ها و مناطق جغرافیایی و آب و هوایی، بحث و کاوش و اجتهاد باید دائمی، مستمر و پابرجا باشد. از اصول اشتراکی میان مذاهب و عقائد برحق دین و نقاط مشترک در دین اسلام پیروی گردد، بنابراین اختلافات در مسیر رقابت های سازنده بعنوان یک پدیده طبیعی که معلول پویایی معارف اسلامی است پذیرفته می شود نه اختلافاتی که مبدل به تضادها، تکفیرها، تفسیق ها و بی محبتی ها گردد که خود عامل رکود، سقوط و انحطاط و نابودی می باشد.

در قرآن، وحدت نوعی و انسانی در سوره های مومنون، انبیا و بقره آمده و در سوره اسراء، کرامت انسانی و برخورداری او از نیکویی ها و برتری ها بیان شده است و در سوره حجرات خطاب به تمام افراد بشر، تعارف و شناخت با هم سفارش شده و در سوره آل عمران اعتصام به ریسمان خدا برای مسلمین و دوری از تفرقه تاکید شده است و در سنت پیامبر، در اولین دعوت وی در تپه صفا عدم برتری نژادها و قومیت ها سفارش شده و بر مبنای توحید و تقوا تاکید گردیده است. در اسلام بر مبنای شعار اساسی توحید، مسلمین و مومنین، ناس و امت را به فراتر رفتن از مرزهای تنگ و محدود جهان طبیعت و ماده و نفی و شکستن همه بت ها و مظاهر شرک فرا می خواند و همه را از یک مرد و زن خوانده و از جدایی و تفرقه، شقاق و انشقاق، تنازع و درگیری، خصومت و دشمنی نهی می نماید تا به چیزهایی چون خودپرستی، خون و طائفه و خویشاوند و قوم و قبیله و نژاد و ملت و وطن و سرزمین فکر نکنند و آنان را هدف قرار ندهند بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف اتخاذ نمایند که همان توحید و اتحاد و تعارف و نوع دوستی و اسلام می باشد.

در قرآن به "امت واحده" تاکید شده و حتی در بعضی از آیات قرآن من جمله سوره انبیا و مومنون، وحدت را قبل از توحید بیان فرموده است: "ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون" (انبیا 92) "ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون" (مومنون 52)

* علل و عوامل تفرقه از دیدگاه قرآن:‌

1. ولایت شیطان و پذیرفتن آنکه در آیه 119 نساء آن ولایت را موجب خسران ابدی و آشکار می داند.
2. ولایت طاغوت و استکبار که در سوره های انعام، شعرا، مومنون، سبأ و توبه آمده است.
3. ولایت اهل کتاب و کفار و ظالمین که در سوره ممتحنه، آل عمران، نساء بر عدم اتخاذ دوست و سرپرست از کفار و اهل کتاب تاکید شده است و دوستی آنان را موجب پراکندگی و عدم انسجام مسلمین می داند.

* عوامل وحدت در قرآن:

1. توحید و تعالیم دینی که تمسک به آنها موجب نبودن اختلاف در میان مردم خواهد شد و گفتیم که دستورات دین از آدم تا نوح و از نوح تا ابراهیم و از ابراهیم تا محمد «ص» همه در یک مسیر و با یک هدف و از یک مبنا و منشا بوده اند. طبیعی است که قرآن بر رسالت انبیا تا دوران تحریف مهر صحت گذاشته و اشتراک در توحید و نبوت و معاد را به همه پیروان ادیان سفارش و تذکر داده است تا به حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف موجود پرداخته و وحدت و همبستگی دینی و ایمانی داشته باشند.

در سوره های آل عمران و بقره، آدم و نوح و ابراهیم و عمران را فرزندانی از نسل یکدیگر دانسته و با تعابیر "لا نفرق بین احدهم" و "لا نفرق بین احد من رسله و نحن له مسلمون" از انبیا الهی یاد کرده است و بر اشتراک و وحدت تعالیم آسمانی در ایمان به خدا، فرشتگان، کتب آسمانی، نبوت و رسالت انبیا تاکید ورزیده و حتی پیامبر اسلام را به پیروی از دین حنیف ابراهیمی فراخوانده است و در سوره نحل هم این مطلب بیان شده است.

2. ولایت خدا، رسول و اولی الامر: هر چند در تفسیر اولی الامر اختلاف وجود دارد، چه در میان شیعیان و اهل سنت و چه در هر یک از آنها و این ولایت در سوره های انعام، یونس، ممتحنه، مائده، مجادله، آل عمران و شورا بیان گردیده است.

3. قسط و عدل، امر به معروف و نهی از منکر که در سوره های نساء و توبه و مائده آمده است.

4. اعتصام به حبل الله و یا صراط مستقیم که در سوره های آل عمران، مریم، زخرف، نساء و حج و همچنین الفاظی از قبیل اخوت، مودت، تالیف قلوب که در سوره های حجر، توبه، شورا، حجرات و انفال ذکر شده است.

* وحدت در سنت رسول خدا:‌‌

در کلام رسول خدا از ابتدای فرود آمدن او از غار حرا تا کنون الفاظ، عبارات و مفاهیمی استنباط، دیده و یا شنیده شده است و قرآن وی را به عنوان الگوی زیبا معرفی می کند.

رهبر وحدت ببین بر لب غار حرا / دور شو از کینه و جدال و چون و چرا

سنت یعنی قول و فعل و تقریر پیامبر از نظر اهل سنت و پیروی و اطاعت از حضرت به منزله پیروی و اطاعت از خداست و "من یطع الرسول فقد اطاع الله" – "قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله" و "ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا" ، که این آیات تاکید بر اطاعت و محبت پیامبر در زمینه های قولی، فعلی و عملی دارند و از نظر اهل تشیع علاوه بر این موارد از رسول خدا که به عنوان سنت محسوب می گردد، موارد نقل شده مذکور از ائمه اطهار هم جزء سنت به حساب می‌آیند. پیامبر اکرم از عوامل تفرقه ساز بیزار بوده و همیشه به وحدت دعوت کرده است تا جامعه اسلامی از هم فاصله نگیرند.

برای نمونه فرمودند:‌"من فارق جماعه المسلمین فقد خلع و ربقه الاسلام من عنقه" و یا "من فارق الجماعه شبرا فمیتته جاهلیه" و "الجماعه خیر و التفرقه عذاب و یدالله مع الجماعه"و "مثل المومنین فی تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل جسد واحد، اذا اشتکی عضو منه تداعی له سائر الجسد بالسهر للمومن و الحمی و المومن کالبنیان یشد بعضهم بعضا" و امثال این گفتارها که همه تاکید بر وحدت و انسجام و دوری از تفرقه و جدایی دارند. و فرمودند: مسلمانان همانند دانه های شانه یکسان و برابرند و این سفارش ها و تاکیدها عامل به رسمیت شناختن مذاهب و رعایت حقوق برادری نسبت به هم و حجت و سند قاطعی بر وحدت ملی و انسجام اسلامی گردید. در جایی دیگر فرمودند: "من شهد ان الله لا اله الا الله واستقبل قلبتنا و صلی صلاتنا و اکل ذبیحتنا فذلک المسلم، له ما للمسلم و علیه ما علی المسلم" و از ابن عمر نقل شده که حضرت رسول فرمودند: "امرت ان اقاتل الناس حتی یشهدوا ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و یقیموا الصلاه و یؤتوا الزکوه فاذا فعلوا ذلک عصموا منی ماءهم و اموالهم الا بحق الاسلام و حسابهم علی الله" و همچنین فرمودند: هر فردی به برادر خود کافر گوید، یکی از آنان حتما کافر خواهد شد و هر کس مومنی را کافر خواند خود او کافر می‌شود و این دو حدیث در موطاء امام مالک ذکر شده اند.

از دیدگاه حضرت علی علیه السلام که در کتاب شرح حال سید جمال الدین اسدآبادی به قلم میرزا لطف الله خان نوشته شده آمده است که او بهترین منادی وحدت و انسجام بوده است و محیط طباطبایی در کتاب بیداری مشرق زمین و نقش سید جمال در آن می نویسد:

حضرت علی علیه السلام، حضرت عمر را از شرکت مستقیم در جبهه نبرد با روم شرقی منع کرد تا وحدت اسلامی بوسیله بقای خلیفه ثابت باشد.

حضرت علی علیه السلام در خطبه 206 اصحاب خود را از کارهای تفرقه انگیز مانند صب و لعن که نشانگر تعصبات جاهلانه و خودبرتربینی گروهی است به شدت نهی فرمود و این فضیلت بزرگ برای حیدر کرار است که اولین بنیانگذار تقریب بین مذاهب و منادی انسجام اسلامی است.

در خطبه 134 نهج البلاغه زمانی که مشاور با فراست و باتقوایی برای حضرت عمر می شود می فرماید: تو باید فرد دیگری غیر از خود را به سوی دشمن روانه کنی تا به عنوان مرجعی به شما مراجعه گردد زیرا ممکن است مغلوب شوی و مسلمانان تو را از دست دهند و حضرت عمر همیشه می فرمود پناه می برم به خدا از مساله ای که علی علیه السلام در آن نباشد زیرا حیدر کرار، باب مدینه علم و تقوی و حلال مشکلات و مشاوری خردمند و فردی توانا با نظریه صائب بود که همه خلفای ثلاثه در دوران حکومت خود با او مشورت کرده و نظر او را صائب و مثبت می دانستند.

شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه از امام علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر خدا با خلفا وصلت کرد و من هم پشت سر آنها نماز خواندم و مرحوم علامه سید شرف الدین، عالم بزرگ شیعه در کتاب اجوبه مسائل موسی جار الله در تفسیر عمل آن حضرت، آنرا از روی تقیه ندانسته و امام علی را منزه از انجام عبادت از روی تقیه می داند.

و بالاخره روزی پس از ایثار سیدالشهداء حضرت امام حسین علیه السلام و انقلاب حضرت مهدی علیه السلام بار دیگر عظمت دین اسلام و هدایت بر حق آن را احساس می نماید و از کفر و تاریکی و تبعیض و تفرقه دور می شود و اگر با دقت هر چه لازمتر و ریزبینانه تر بنگریم می بینیم که چون حضرت اسماعیل و عبدالله پدر پیامبر اکرم از قربانی شدن در راه خدا معاف شدند. اما بالاخره این جریان از خاندان پیامبر و عترت پاک او دور نشد و بالاخره سالار شهیدان به آن پاسخ مثبت داد تا روزی سردار جوانان اهل بهشت شده و در زیر شفاعت او مومنین آرامش بهشت و رحمت رضوان الهی را کسب نمایند و ندای "ان لن یستقم دین محمد الا بقتلی فیاسیوف خذینی" امام حسین الی الابد طنین انداز و در قیامت بر تمام عالم از آدم تا خاتم خوانده می شود و کرامت اهل بیت برای همگان ملموس خواهد شد.

والسلام

منبع: زمستان 86 - نشریه تبیان – مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور



» نظر