طهورا
ارسال شده در
88/8/26:: 2:17 عصر
توسط حسن باباپور
امروز یک اباالفضل چهار ساله دیدم
فشفشه!
رسما از مادرش کوه نوردی می کرد
یک طهورای دو ساله هم دیدم
عروسک!
بلوز شلوار قرمز پوشیده بود
با روسری گل قرمز
مثل کودکی خودم.
توپ قرمزم را از کیف درآوردم و دادم به اباالفضل
طهورا قاپیدش
اباالفضلل را راضی کردیم که طهورا توپ را پس میدهد
اما او همچنان غل غل می کرد
دور طهورا می چرخید و نگاه توپ می کرد
می گفت:
نمی دانم چرا توپ را دستش گرفته و با آن بازی نمی کند!
اباالفضل طهورا را بغل می کرد.
طهورا نگاه مادرش می کرد که اجازه بگیرد.
طهورا
خوردنی بود
مثل سیب سرخ!
فشفشه!
رسما از مادرش کوه نوردی می کرد
یک طهورای دو ساله هم دیدم
عروسک!
بلوز شلوار قرمز پوشیده بود
با روسری گل قرمز
مثل کودکی خودم.
توپ قرمزم را از کیف درآوردم و دادم به اباالفضل
طهورا قاپیدش
اباالفضلل را راضی کردیم که طهورا توپ را پس میدهد
اما او همچنان غل غل می کرد
دور طهورا می چرخید و نگاه توپ می کرد
می گفت:
نمی دانم چرا توپ را دستش گرفته و با آن بازی نمی کند!
اباالفضل طهورا را بغل می کرد.
طهورا نگاه مادرش می کرد که اجازه بگیرد.
طهورا
خوردنی بود
مثل سیب سرخ!
کلمات کلیدی :
» بدون نظر