سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گرد همآیی

پیشنهاد میکنم جمعه های آخر هر فصل را در مکانی مانند پارک ، گرد هم آییم . تا به این ترتیب هم پاسخ هنر جویان را در مورد اشکالاتی که دارند بدهم و هم اینکه از نظرات سازنده شما مطلع شوم و هم اینکه مسؤلینی که این حرکت برایشان اهمیتی ندارد با دیدن حمایت حضوری مردم برایشان مهم شود . انتظار دارم اشخاصی که با این حرکت موافقند ضمن تأیید آن ، مکان مناسبی را که در نظر دارند همراه با ساعت حضور پیشنهاد دهند . چنانچه تا جمعه بیستم آذر تعداد نظرات از پانصد نفر گذشت ، روز بعد از آن ، برای بیست و هفتم آذر ساعت و مکانی را که بیشتر پیشنهاد داده شده را معرفی مینمایم . بطور طبیعی این گرد همآیی در هر نقطه ایران میتواند باشد ، اما حضور این تعداد پیشنهاد دهندگان در هر منطقه ضروری است . طبیعتاً حضور کمتر از این تعداد به لغو این پیشنهاد منتهی خواهد شد . پارسی پوشان


» نظر

گرد همآیی (1)

اولین شرکت کننده در پیشنهاد گرد همآیی خانمی از یکی از شهرستانها بودند . ایشان یکی از سه پارک ملت ، نیاوران و لاله را پیشنهاد داده اند . در اینجا مورد جدیدی پیش آمد و آن این است که افراد شهرستانی هم میتوانند بشرط حضور ، مکانهایی در تهران را پیشنهاد دهند . نکته دیگری که لازم است متذکر شوم این است که مشارکتهای بدون نام و آدرس در نظر گرفته نمیشوند . روش پارسی بهانه ای برای پیوند عمیق ایرانیان و ایجاد مودت و دوستی در بین آنان خواهد بود  و با شکل دیگر خود که همانا تقابل فرهنگی با سایر کشورهای دنیاست جایگاه ویژه ای را برای همیشه در افکار آنان باز خواهد نمود . پارسی پوشان   


» نظر

گرد همآیی (2)

هستید یا نیستید ؟ باشیم یا نباشیم ؟ خواهیم بود یا نخواهیم بود ؟


» نظر

آموزش خیاطی جدید

در این نحوه آموزش جلسات بصورت خصوصی و در مدت زمان یک ساعت برگزار خواهد شد . افرادی که در این کلاسها شرکت میکنند لازم است که از ضریب هوشی بالایی برخوردار بوده تا بتوانند نهایت استفاده را ببرند . برنامه آموزشی و ساعات برقراری کلاس در اختیار هنر جویان است و هیچ محدودیتی برای استفاده آنان نیست . بعنوان مثال شخص مطابق میل خود میتواند فقط برش و دوخت شلوار را بیاموزد . زمان برگزاری کلاس با تعیین وقت قبلی از ساعت نه تا نوزده خواهد بود و هنرجو میتواند با هماهنگی قبلی ساعات حضور خود را تغییر دهد . میزان شهریه این کلاسها جلسه ای ده هزار تومان است که با اضافه شدن هر نفر از آشنایان خودشان مبلغ پنج هزار تومان به آن اضافه میگردد . علاقه مندانی که برنامه و نحوه آموزش اینجانب را از سه شبکه تلویزیونی مشاهده نموده اند و یا اینکه آنرا ضبط و یا سی دی های آنرا تهیه نموده اند بهتر میتوانند از این کلاسها استفاده کنند . در غیر این صورت هنرجویانی که قبل از شرکت در کلاس مایل هستند برای آشنایی ، از این برنامه ها استفاده نمایند با مراجعه خودشان مبلغ بیست و پنج هزار تومان و ارسال توسط پیک و یا پست پیشتاز سی هزار تومان  یا از طریق دستگاه خود پرداز به شماره کارت  ( 6037691064302177 )  و یا به حساب سپهر بانک صادرات بشماره ( 0200479209006 ) بنام علیرضا قاسمی راوندی واریز نمایند . سپس از رسید بانکی یک فتو کپی برای خود تهیه نموده و آنرا همراه آدرس و شماره تماس خود به آدرس  : تهران  خیابان سبلان شمالی خیابان علی اصغر نوری کوی عباس ترابی پلاک 25 زنگ دو  کد پستی  1637644344  ارسال نموده تا در اسرع وقت بیست و یک سی دی برنامه سه شبکه را همراه جزواتی که در پایان کلاس به هنرجویانم میدهم برایشان ارسال کنم . تمام هنر جویان در تمام نقاط دنیا که به این طریق به تهیه برنامه آموزشی اقدام مینمایند میتوانند سؤالات خود را تلفنی مطرح نمایند و اشخاصی که به صورتهای دیگر برنامه ها را تهیه نموده اند در صورت بهره مندی  از امکان سؤالات تلفنی مبلغ ده هزار تومان به به شماره حسابهای مذکور پرداخت نموده و با ارسال رسید آن در لیست سؤال کنندگان تلفنی قرار گیرند .  02188401520   همراه  09359363830  


» نظر

خاطرات جشن تولد های یک آمریکایی

دوستان عزیز سلام.

با شروع مدارس من به وبلاگم سر میزنم البته کمتر.

اگر هم نظر دادین و نتونستم بهتون سر بزنم ببخشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خاطرات جشن تولدهای یک آمریکایی

 

11سپتامبر1995:البته من آن روز هارا به یاد نمی آورم ولی آنطور که پدر و مادرم تعریف می کنند روز جشن تولد سه سالگی ام به من یک تفنگ آب پاش هدیه دادند.

 

11سپتامبر1996:من تازه 4 ساله شده بودم و همان روز بود که توانستم با تفنگ آب پاشم به هدف یعنی چشم بابام شلیک کنم!

 

11سپتامبر1997:جشن تولد 5 سالگی ام بود.فکرش را هم نمی کردم.مادرم برایم یک تفنگ واقعی خریده بود.خیلی جالب بود به هر طرف که تیر می انداختم سوراخ می شد!

 

11سپتامبر 1998:روز جشن تولد 6 سالگی ام بود.خاله ام به عنوان کادو برایم یک موشک انداز خریده بود.خیلی خوب شد. چون دیگر جلوی بچه های محل کم نمیارم!

 

11سپتامبر 1999:امروز جشن تولد 7 سالگی ام بود.وقتی از مدرسه به خانه آمدم.دیدم که چراغ های خانه خاموش است.ناگهان سرم خورد به سقف اتاق و افتادم پایین.چشم هایم را که باز کردم دیدم که یک تانک تک نفره با مسلسل برایم خریده اند!چند تا تیر هوایی شلیک کردم و........

 

11سپتامبر2000:مامان و بابا امسال واقعا سنگ تمام گذاشتند و روز تولدم یک سری کامل از انواع مسلسل های موجود در بازار را برایم خریدند.البته وجود اسلحه در خانه ما همیشه دردسر نیست.این جمله را مامان وقتی گفت که به کمک یکی از مسلسل هایم یکی از قابلمه هایش را تبدیل به آبکش کردم.چون آبکشمان پارسال رفت زیر تانکم و له شد!

 

11سپتامبر 2001:تنها دل خوشیم این است که بابا قول داده اگر پسر خوبی باشم سال آینده برایم یک بمب اتم می خرد.البته قبلش باید قول بدهم که زیادی آن ار انگولک نکنم.چون مامان می گوید اگر یک دفعه بترکد ممکن است در یک چهارم کره زمین تا 1000 سال دیگر هیچ موجود زنده ای پیدا نشود!

 


» نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >