سفارش تبلیغ
صبا ویژن

My figment

 

 پشت پلک های بسته ام رویایی است

                      که سال ها

                          از هجوم حسرتش می سوختم...

 

رویایم می توانست جان بگیرد

               و از درد جانکاهم بکاهد...

 

تازیانه ی فرهنگ زمانه نگذاشت...

 

همیشه کسانی را می دیدم

           که رویای من بی ارزش ترین داراییشان بود...

 

و من بی بهانه سرکوب شدم...

 

سالها گذشته است...

        رویای من مرده است...

 

      و بلندای تاریخ، قضاوت خواهد کرد...


» نظر

بی بهانه...

فریاد از این همه جدایی...

             پژمرده گلهای آشنایی...

 کمتر به من خسته جفا کن...

         آخر به خدا هست خدایی...

 

م.امید میگه:

زمین گندید، آیا بر فراز آسمان کس نیست؟

 

پ.ن:تازه کتاب (عصر قهرمان) اثر (یوسا) رو تموم کردم...عالی بود. توصیه میکنم حتما بخونین


» نظر

خیر مقدم

 

سلام به تمامی دوستان عزیز

می خواستم ضمن تشکر از تمامی دوستانی که به این وبلاگ سر میزنند بگم که این وبلاگ یک وبلاگ تخصصی برای معرفی سکه های قدیمی یا خارجی نیست و فقط یک منبعی برای تبادل نظر و به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی است هر چند جزئی از طرف اونهایی که به داشتن سکه علاقه دارند.البته شاید فقط علاقه داشته باشند و سکه ای نداشته باشند ولی با خواندن این مطالب علاقه شون رو دنبال کنند.
من خودم تجربه زیادی در این امر ندارم و فکر ایجاد این وبلاگ وقتی به ذهنم رسید که در حالی که برای خانه تکانی عید مشغول کار بودم به جعبه ای از سکه ها برخورد کردم که در زمان ?? الی ?? سالگی مشغول به جمع آوری اونها بودم و دوباره تمام شور و شوق اون روزهاش و مشکلاتی که برای تهیه هر کدوم متحمل شدم در من زنده شد و گفتم شاید کسایی باشند که علاقه داشتن سکه رو داشته باشن ولی به اون علاقه توجه ای نکردند.
حالا هم دیر نشده حتی با داشتن یک سکه هم میشه توی داشتن لذت دیدن اون بعد از سالها با بقیه اعضاء شریک شد.از همه شما عزیزان میخواهم منو در پربار تر کردن این وبلاگ یاری کنند و با عکسها و نظرات سازنده این وبلاگ رو دلسوزانه درست کنند.

                                                                                                         با تشکر مهرداد

جهت دیدن نمونه ای از وبلاگ به آدرس http://sekke2008.persianblog.ir نیز مراجعه ای داشته باشید


» نظر

آزمون های قرآنی

در ادامه حرکت بر خلاف جریان آب؛
همه از قبول نشدن در امتحانات خاطره تلخ دارند
و من از قبول شدن!

لذا
برای عدم تکرار خاطره تلخ
کارت ثبت نام  کنکور ارشد را با یک تلفن فروختم.

مرحله دوم آزمون را حتی مائده هم قبول نشده بود.
آن وقت من کدامین آیه فراموش شده را می خواندم؟

اینقدر عقب عقب می روم
که برسم به بسم الله سوره حمد!
از دانشگاه زنگ زدند که شما اگر یادتان باشد ده جزء ثبت نام کرده بودید
تعداد 5 جزئی ها را پرسیدم
که اگر کمترند 5 جزء شرکت کنم.
مادر خندید
می دانم 5 جزء هم مالی نمی شوم
دنیا با من قهر است
نقطه


» نظر

طهورا

امروز یک اباالفضل چهار ساله دیدم
فشفشه!
رسما از مادرش کوه نوردی می کرد

یک طهورای دو ساله هم دیدم
عروسک!
بلوز شلوار قرمز پوشیده بود
با روسری گل قرمز
مثل کودکی خودم.

توپ قرمزم را از کیف درآوردم و دادم به اباالفضل
طهورا قاپیدش
اباالفضلل را راضی کردیم که طهورا توپ را پس میدهد
اما او همچنان غل غل می کرد

دور طهورا می چرخید و نگاه توپ می کرد
می گفت:
نمی دانم چرا توپ را دستش گرفته و  با آن بازی نمی کند!

اباالفضل طهورا را بغل می کرد.
طهورا نگاه مادرش می کرد که اجازه بگیرد.

طهورا
خوردنی بود
مثل سیب سرخ!

» نظر
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >