بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
***
سخنرانی حجتالاسلام سید حمید روحانی پیرامون مولفه های خط امام :
آیا آدمی که شهوت قدرت، وجودش را فرا گرفته پیرو خطّ امام است؟!!!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یفْقَهُوا قَوْلِی
فرا رسیدن میلاد مسعود امام هشتم علی ابن موسی رضا (ع) پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر امام زمان (عج)، مقام معظم رهبری (عطاء الله عمره)، ملت قهرمان پرور ایران و به شما خواهران و برادران معزز تبریک و تهنیت عرض می کنم. امیدوارم خداوند متعال به همهی ما توفیق عنایت کند، که از پیروان راستین ائمه معصومین (ع) باشیم و از مسیر حق انحراف پیدا نکنیم و به کج راهه نرویم.
از برادران بسیج دانشجویی که اظهار لطف کردند و این وسیله و شرایط را فراهم کردند که ما در جمع شما عزیزان با هم به گفتگو بنشینیم، به سهم خودم تشکر میکنم. قبل از آغاز سخن هم تقاضایی دارم که یادداشتهایی بین خواهران و برادران توزیع بشود که سوالاتشان را مطرح کنند که ما در این جا متکلم وحده نباشیم و از نظرات عزیزان استفاده کنیم.
بحثی که به من واگذار شده در مورد خط امام هست. من به عنوان مقدمه نکتهای را لازم می دانم، به آن بپردازم. آن جریان خط موازی است. خط موازی در اصطلاح سیاسی به معنای آن است که وقتی دشمن نمیتواند راه یک ملتی را، هدف یک ملتی را، حرکت یک ملتی را، با شکست مواجه سازد، تلاش میکند با ماسک مردمی با ماسک هدفمندی با تظاهر به این که در خط همین ملت، همین مردم حرکت می کند و راه آنها را و هدف آنها را دنبال میکند، به صحنه بیاد و در اثنای کار راه مردمی را حرکت مردمی را به بیراهه ببرد و زمینه را برای انحراف پدید بیاورد. این شگرد در طول تاریخ سوابق ممتدی دارد. شما ببینید وقتی که حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) قوم بنی اسرائیل را از چنگال فرعون نجات میدهد، بت پرستان، زرپرستان، فرعون پرستان، سرکوب میشوند. ملت بنی اسرائیل از بت پرستی به خدا پرستی کشیده میشود و توحید در جامعه حاکم میشود، آن کسانی که خداپرستی و توحید را با منافع خودشان متضاد میدیدند میآیند و خط موازی را می آورند. چی کار میکنند؟ در آن فرصتی که حضرت موسی حضور ندارد گوسالهای را میسازند و به مردم میگویند آن خدایی که موسی شما را به پرستش آن دعوت میکند، این است. این را عبادت کنید و از این طریق مردم را از خداپرستی به گوساله پرستی سوق میدهند. این را میگویند خط موازی؛ گردنکشان قریش، بت پرستان عرب وقتی که نتوانستند بعثت پیامبر اکرم را در جزیرة العرب با شکست مواجه سازد، آن همه مصائب و بلاهایی که بر سر آن حضرت آوردند، نتیجه نداد و بعثت جلو رفت و فراگیر شد. به خط موازی روی آوردند. آمدند مسجد ساختند. تلاش کردند با مسجد، مسجد خدا را ببندند و راه خدا را بی رهرو سازند. که اون آیه شریفه نازل شد: « َسْجِدًا ضِرَارًا وَکُفْرًا وَتَفْرِیقًا بَینَ الْمُؤْمِنِینَ» مسجدی بر پایه فتنه به وجود آمده است برای ضرر و زیان مستقیم به وجود آمده است برای تفرقه به وجود آمده است، خرابش کنید! وقتی که معاویه و همراهان او و لشکریان او نتوانستند با قدرت نظامی علی (ع) را به شکست بکشانند، به خط موازی روی آوردند. قرآن بر روی نیزه کردند! بله! ما پیرو قرآن هستیم. الحکم لله. بیایید به قرآن عمل کنیم! این را میگویند خط موازی.
در تاریخ سیاسی دنیا این گونه ترفندها فروان وجود داشته و دارد. وقتی که جمال عبدالناصر رهبر مصر ملت عرب را علیه صهیونیسم و امپریالیسم به حرکت در آورد، آمریکا و انگلیس و عوامل آنها و رژیم صهیونیستی احساس خطر کردند. با قدرت نظامی با جنگهای طولانی نتوانستند ملت عرب را و دولت مصر را به شکست بکشانند، به خط موازی روی آوردند.حزب صهیونیسم را به نام حزب بعث در کشورهای عربی تشکیل دادند. حزب بعث به ظاهر تندترین و حادترین شعارهای ضدصهیونیستی را سر میداد. اما در عمل در جای جای مراکز حساس بزرگترین ضربه را به ملت عرب وارد کرد. که اگر بخواهم وارد آن بحث بشوم، خودش یک بحث طولانی است که بعثیها در کشورهای عربی چه خیانتها کردند. آخریش مساله جنگ با ایران بود. اسرائیل و آمریکا احساس کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی ممکن است جنگی درباره فلسطین به وجود آید و در آن صورت نابودی رژیم صهیونیستی حتمی است. اینجا بود که صدام را به عنوان پیشمرگ صهیونیستها به صحنه آوردند و آن جنگ 8 ساله را برا ایران تحمیل کردند تا اسرائیل نجات پیدا کند. اینها خط موازی است. رژیمهای بعثی با تندترین شعارهای ضد صهیونیستی به میدان میآمدند اما میبینیم در عمل این روش را دنبال میکردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی هم میبینیم همین شیوه به کار گرفته شد. اول تلاش کردند با جنگ تحمیلی، با ترورهای داخلی، با جنگیهایی در کردستان و نقده و گنبد، با تحریم اقتصادی، انقلاب ایران را از پای درآورند.اما دریافتند که این انقلاب ریشهدارتر از آن است که با اینگونه توطئه ها و تخریب ها از پا در بیاید. اینجاست که میبینیم به خط موازی روی آوردند. امروز با شعار پیروی از خط امام با شعار دفاع از امام، با شعار خط امام، تلاش میکنند، راه امام را بی رهرو سازند، خط امام را به شکست بکشند. بهترین شیوه و شگرد در مقابل این توطئه این است که ملت ما بهتر خط امام را بشناسد و به خط امام توجه کند. الحمدلله باید خدا را سپاس گفت ملت ایران آن آگاهی را که دارد، آن رشد سیاسی را که کسب کرده است ترفندها را توطئهها را خوب میشناسد. من اطمینان دارم این توطئه هم مانند توطئه های دیگر با شکست مواجه میشود. اما در عین حال وظیفه ماست که در این زمینه هشدار دهیم. زنگ خطر را به صدا در آوریم. و به همه عزیزان آگاهی ببخشیم. ما در این مرحله باید نخست خط امام را به درستی بشناسیم. ببینیم خط امام چیست تا مشخص شود کسانی که مدعی خط امام هستند تا چه حدی در این قضیه راستگو اند و درست میگویند. در این زمینه به صورت اجمال با وقت محدودی که دارم، بعضی از ویژگیهای حضرت امام و خط امام را اینجا بازگو میکنم. امیدوارم اینها سرفصلی بشود برای آگاهی بیشتر از مطالعه اهل نظر پژوهشگران دانشجویان در زمینه خط امام.
ما وقتی در زمینه زندگی حضرت امام مطالعه میکنیم، میبینیم که نخستین ویژگی حضرت امام از خود رستگی است. بزرگترین رمز حضرت امام این بود که از خود رسته بود. خود را نمیدید. ببینید از خود رسته و خود را ندیدن در این مرحله است که خیلی دست و پا نمیزنیم که به قدرت، شهرت و مقام برسیم. اما وقتی که شهرتی باشد، قدرتی باشد، بدش نمیآید. بالاخره انسان است. انسان نمیتواند از این مساله بگذرد. قدرت دوست داشتنی است. شهرت دوست داشتنی است. انسان خیلی وارسته این است که دنبال قدرت نرود اما اگر قدرت به او رو آورد استقبال میکند. اما من میخواهم این ادعا را داشته باشم. که امام به طور کلی از قدرت متنفر بود. همانی که حضرت علی (ع) میفرماید. که این لنگه کفش پاره ارزشش از این قدرت و مقام برای من بیشتر است. امام به این مقام رسیده بود. من یک روایتی دیدم که اگر در زندگی خودم با امام مواجه نشده بودم، میگفتم مصداقش فقط ائمه معصومین و پیامبران الهی میتوانند باشند. انسان عادی نمیتواند به این مقام برسد. مضمون روایت این است که اگر میخواهید بدانید، کارتان، حرکتتان، عملتان برای خدا هست یا نه ببینید وقتی از کارتان تعریف میشود خوشحال میشوید یا نمی شوید. وقتی در یک جمعی، محفلی از شما تعریف میشود، خوشحال میشوید یا ناراحت میشوید. اگر خوشحال میشوید بدانید در زوایای قلبتان چیزی غیر خدا هم هست. خیلی مشکل است. منی که اینجا نشستهام وقتی از کتابم تعریف بشود خوشحال میشوم.مگر میشود کسی بدش بیاید. اما امام به این مقام رسیده بود. و وقتی می خواست از ایشان ستایش بشود بدش میآمد. ناراحت میشد. بارها برای من اتفاق افتاد که در مدتی که در نجف در محضر حضرت امام بودم، سفری به اروپا داشتیم. دعوت میکردند دانشجویان انجمن اسلامی. در اثنایی که در این سفر بودیم، امام سخنرانی کرده بودند، اعلامیه دادهبودند، بازتاب وسیعی داشت، با استقبال دانشجویان مواجه شده بود. من وقتی از این سفر برمیگشتم میخواستم برای امام تعریف کنم که این اعلامیه شما، سخنرانی شما، چه عکس العملی داشت. امام ناراحت میشد. حرفی در حرف دیگر میزد نمیگذاشت حرفم را تا آخر بزنم. در ایران یادتان هست که وقتی مرحوم فخرالدین حجازی –رحمة الله علیه- در حسینیه جماران در حضور امام وقتی آیه شریفه الله نورالسماوات و الارض راقرائت کرد و به امام تقدیم کرد. امام آنجا اعتراض کرد. من به خدا پناه میبرم. من از اینگونه صحبتها ناراحت میشود. من از آقای حجازی گله مندم. در جریان دیگری که مردم در حضور امام وقتی امام وارد حسینه جماران شد، این شعار را سر دادند که توطئه چپ و راست، کوبندهاش روحالله است. امام اعتراض کرد. روح الله کی است؟ شما کوبنده توطئه هستید. در جای جای سخنانش سعی میکند بگوید این انقلاب را من نبود به سرانجام رساندم، این خدا بود، این مردم بودند. حتی سریعا تعبیر میکردند. الکی تعبیر من است. الکی از این و آن تعریف نکنید. انقلاب ربطی به شخص نداشت. در سال 1340 آیت الله العظمی بروجردی از دنیا رحلت کردند. از روز فوت ایشان تا چهلم ایشان مجلس بزرگداشتی برای آن مرجع بزرگ در مساجد قم برگزار میشد. همه ی مراجع شرکت میکردند. امام شرکت نمیکرد. عدم شرکت امام باعث حرف و حدیث شده بود. چند نفر از اساتید بلند شدند رفتند پیش حضرت امام. عرض کردند که عدم حضور شما در مراسم ختم آیت الله بروجردی باعث حرف و حدیث شده است. خوب است شما شرکت کنید. امام فرموده بودند من خودم میل داشتم در این گونه مراسم شرکت کنم اما یک بار که وارد شدم برخوردی با من شد که برای من ناخوشایند بود. لذا تصمیم رفتم دیگر نیایم. برخورد ناخوشایند چه بود؟ این بود که وقتی امام وارد میشود آن قاری قرآن یا کس دیگری میگوید برای سلامتی آیت الله خمینی صلوات ختم کنید. این برای امام میشود برخورد ناخوشایند. این انسانی که به این مقام رسیده است میتواند به ملتش به دینش به کشورش خدمت کند. اما کسانی که دچار منیتند، برای یک دستمالی قیصریه را به آتش میکشند، به خاطر این که باورشون اومده که رای نیاوردند، میخواهند کل کشور به آتش کشیده شود.به ویرانه ای تبدیل شود. انتخابات باطل شود. شاید در دورهی دیگر با دوز و کلکی به قدرت برسند. اینها طرفدار خط امامند؟ خط امام این است؟ آدمی که یکپارچه شهوت قدرت او را گرفته نمیفهمد چه کار دارد میکند چه می گوید، در خط امام است؟ آقایی که نامهی سرگشاده به مقام معظم رهبری مینویسد شروع میکند از گذشته میگوید، بله زمانی من و شما و آقای بهشتی را چنان میگفتند چنین می گفتند، به عنوان رکن اساسی انقلاب... یعنی چی؟ یعنی ارث و میراث می خوام؛ یعنی سهم من در این انقلاب چیه؟ این خط امامه؟ با منیت، با هواپرستی، با خودخواهی نمی توان پیرو خط امام بود. خط امام در مرحله ی اولش خود سازی است. ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
»
نظر